ملا روز بعد با غرور و افتخار نخست حمد خدا را بجا آورد و بعد خراب شدن آن خامه فسادرا به مردم تبریک گفت و اضافه کرد: اگر مومن از ته دل از خداوند چیزی بخواهد، از درگاه خدا ناامید نمی شود
ما خوشحالی مومنان و ملای مسجد دیری نپایید
صاحب رستوران به محکمه شکایت برد و از ملای مسجد خسارت خواست
ملا و مومنان چنین ادعایی را نپذیرفتند
قاضی دو طرف را به محکمه خواست و بعد از این که سخنان دو جانب دعوا را شنید، گلویی صاف کرد و گفت : نمی دانم چه بگویم ؟!سخن هر دو را شنیدم
یک سو ملا و مومنانی هستند که به تاثیر دعا و ثنا ایمان ندارند
وسوی دیگر مرد شراب فروشی که به تاثیر دعا ایمان دارد
:: برچسبها:
داستان ,
داستان کوتاه ,
داستان جدید ,
داستان خنده دار ,
:: بازدید از این مطلب : 416
|
امتیاز مطلب : 112
|
تعداد امتیازدهندگان : 24
|
مجموع امتیاز : 24